۱۳۸۸ فروردین ۱۶, یکشنبه

[جسارت


جسارت

بابک ی فتیشیسم درجه یکه . بابک به طرز وحشتناکی عاشق جوراب نازک و شیشیه ایی خانوم هاست . اصلا جوراب نازک و شیشه ایی رو بیشتر از خود خانوم ها دوست داره . این علاقه ی اون به جوراب نازک و شیشه ایی باعث شد که اون جسارت به خرج بده و بره از ی مغازه ی لباس زیر زنونه ی جفت جوراب شیشه ایی بخره بابک تصمیمش رو عملی میکنه و وارد مغازه میشه :

سلام خانوم خوب هستید ؟ ی جفت جوراب زنونه میخواستم

خانوم فروشنده : جوراب زنونه ؟ چه جور جوراب زنونه ایی ؟

بابک : جوراب نازک و شیشه ایی ؟

خانوم فروشنده یکی از ابروهاش رو بالا میندازه و با کمی تعجب میگه : جوراب نازک و شیشه ایی ؟

بابک میگه بله جوراب نازک و شیشه ایی !

خانوم فروشنده : چه جور جوراب نازکی میخوای بعضی از اون ها کفی دارن بعضی هاشون ندارن ساق کوتاه‚ ساق بلند‚ پنتی هاز ‚من نمیدونم چه جور جوراب نازکی میخوای؟

بابک میگه ی جفت جوراب خیلی نازک و لطیف و بدون کفی‚‚ ساق بلند و ساق کوتاه هم اهمیتی نداره

خانوم فروشنده ی لبخند میزنه و میگه حالا برای کی میخوای ؟

بابک با جسارت تمام میگه برای منگولم !!!

خانوم فروشنده چشماش گرد میشه و میگه چی ؟؟!!! چی ؟! برای منگولت ؟؟!!! منگوله ؟؟!!! عجب !

خانوم فروشنده میره تو فکر و چند لحظه بعد به بابک میگه احتمالا تو باید ی فتیشیسم باشی درسته ؟

بابک ی لبخند میزنه و میگه بله درسته من دیوونه ی فتیش جورابم

خانوم فروشنده به بابک میگه تو خیلی خوش شانسی با ی فوت جاب چطوری ؟

بابک هیجان زده میشه و میگه فوت جاب با کی با شما؟

چرا که نه‚ معلومه با من !

ی مقدار بیا جلوتر پاهامو نگاه کن چطوره ؟

بابک : هیجان انگیزه‚ فوقالعاده ست

خانوم فروشنده به بابک میگه بزار در مغازه رو ببندم

خانوم فروشنده در مغازه رو بست و به بابک گفت حالا از کجا میخوای شروع کنی ؟

بابک گفت معلومه از کجا میخوام شروع کنم




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر