۱۳۸۸ فروردین ۱۶, یکشنبه


my favorites iranian girls

Mehrafarin is a Persian girl. She is 22 years old. She is girl who loves to wear thin stocking &high heels .

She is very s.e.x.y & cute. Her opinion is that a girl must wear a pair extra thin stocking & sock. For her there is nothing better than wearing a pair of sheer stocking. Whenever I see him, I find what I imagine In my deepest dream. Her feet are rapturous. I just take a look at her hot feet & I feel so sweet pleasure & satisfaction all over my body specially my mind & soul .only she can make me with her gorgeous feet in sheer black socks. So I asked her to give me a nylon foot job .

nylon feet pic 2



[جسارت


جسارت

بابک ی فتیشیسم درجه یکه . بابک به طرز وحشتناکی عاشق جوراب نازک و شیشیه ایی خانوم هاست . اصلا جوراب نازک و شیشه ایی رو بیشتر از خود خانوم ها دوست داره . این علاقه ی اون به جوراب نازک و شیشه ایی باعث شد که اون جسارت به خرج بده و بره از ی مغازه ی لباس زیر زنونه ی جفت جوراب شیشه ایی بخره بابک تصمیمش رو عملی میکنه و وارد مغازه میشه :

سلام خانوم خوب هستید ؟ ی جفت جوراب زنونه میخواستم

خانوم فروشنده : جوراب زنونه ؟ چه جور جوراب زنونه ایی ؟

بابک : جوراب نازک و شیشه ایی ؟

خانوم فروشنده یکی از ابروهاش رو بالا میندازه و با کمی تعجب میگه : جوراب نازک و شیشه ایی ؟

بابک میگه بله جوراب نازک و شیشه ایی !

خانوم فروشنده : چه جور جوراب نازکی میخوای بعضی از اون ها کفی دارن بعضی هاشون ندارن ساق کوتاه‚ ساق بلند‚ پنتی هاز ‚من نمیدونم چه جور جوراب نازکی میخوای؟

بابک میگه ی جفت جوراب خیلی نازک و لطیف و بدون کفی‚‚ ساق بلند و ساق کوتاه هم اهمیتی نداره

خانوم فروشنده ی لبخند میزنه و میگه حالا برای کی میخوای ؟

بابک با جسارت تمام میگه برای منگولم !!!

خانوم فروشنده چشماش گرد میشه و میگه چی ؟؟!!! چی ؟! برای منگولت ؟؟!!! منگوله ؟؟!!! عجب !

خانوم فروشنده میره تو فکر و چند لحظه بعد به بابک میگه احتمالا تو باید ی فتیشیسم باشی درسته ؟

بابک ی لبخند میزنه و میگه بله درسته من دیوونه ی فتیش جورابم

خانوم فروشنده به بابک میگه تو خیلی خوش شانسی با ی فوت جاب چطوری ؟

بابک هیجان زده میشه و میگه فوت جاب با کی با شما؟

چرا که نه‚ معلومه با من !

ی مقدار بیا جلوتر پاهامو نگاه کن چطوره ؟

بابک : هیجان انگیزه‚ فوقالعاده ست

خانوم فروشنده به بابک میگه بزار در مغازه رو ببندم

خانوم فروشنده در مغازه رو بست و به بابک گفت حالا از کجا میخوای شروع کنی ؟

بابک گفت معلومه از کجا میخوام شروع کنم




nylon feet pic


nylon feet pic


داستان جوراب نازك


دردسر بزرگ!

صبح روز دوشنبه ساعت 7 . مری مثل همیشه اماده بود برای رفتن به سر کار .مری اغلب اوقات جوراب نازک و بلند مشکی پاش میکنه چون فکر میکنه با پوشیدن جوراب نازک و شیشه ایی بلند خیلی جذاب تر و s.e.x.y تر به نظر میرسه . واقعا هم همینطوره وقتی دخترها جوراب های شیشه ایی و نازک می پوشن پاهاشون خیلی جذاب میشه و به ادم چشمک میزنن . به هر حال مری اون روز دچار ی دردسر شده بود . وقتی مری جوراب های نازک و شیشه ایش رو پاش کرد متوجه شد که ی در رفتگی بد فرم روی قسمت رون پاهاش پیدا شده . اه لعنتی بدتر از این نمیشد اون به اندازه ی کافی دیرش شده بود و این دردسر بدی بود . اون خیلی سریع رفت سراغ کمدش تا ی جفت جوراب دیگه بپوش . اون ی جفت جوراب نازک و مشکی پیدا کرد و خیلی سریع نشست روی تختش تا اونا را پاش کنه . مری با عجله ی زیاد جوراب ظریف و نازکش رو پاش کرد و با عجله از خونه خارج شد . اون رفت و سوار اتومبیلش شد .ی کادیلاک متعلق به دهه ی 70 . دردسر بزرگ هم از همین جا شروع شد 10 دقیقه از حرکت مری نگذشته بود که ماشینش متوقف شد چه اتفاقی افتاده بود ماشین اون خراب شده بود و اون هیچی از مباحث مکانیکی و تعمیرات ماشین نمیدونست . اون اطراف هم هیچ مکانیکی وجود نداشت . مری ناراحت به اطرافش نگاه کرد . هیچ کس نبود( هیچ کس نیست که توی این دنیا به ادم کمک کنه ) اما با این حال مری مردی رو دید که جلوی در خونش ایستاده رفت به سمت اون مرد و ازش خواست تا به اون کمک کنه . اون مرد اسمش جان بود . جان ی مرد 36 ساله بود که دیوونه ی فوت فتیش و فوت جاب بود. جان به مری گفت این روزها کسی به کسی مجانی کمک نمیکنه ( خوب اینهم ی فاجعه اخلاقی!) اگه میخوای من بهت کمک کنم و ماشینت راه بیفته باید ی فوت جاب حسابی باهم داشته باشیم

. مری گفت چی؟ جان گفت هیچی من میخوام که تو با اون پاهای قشنگت با بیضه های من بازی کنی . مری بهتش زده بود . دوباره به اطرافش نگاه کرد شاید کسی رو پیدا کنه اما فایده ایی نداشت اون به خودش گفت هیچ کس نیست که توی این دنیا به ادم کمک کنه. مری ی نگاهی به جان کرد و به اون گفت تو ی حروم زاده هستی . جان با بی تفاوتی سرش رو تکون داد و گفت برای من اهمیتی نداره تو نیاز به کمک داری و من نیاز به فوت جاب . مری به داخل خونه ی جان رفت . جان اون رو به سمت اتاقش هدایت کرد . جان خیلی سریع شلوارش رو دراورد و از مری خواست که کفش هاش رو دربیاره ./ مری هم اینکار رو کرد پاهای مری واقعا زیبا بودن . جان پاهای مری رو توی دست هاش گرفت جوراب های نازک مری مرطوب بودن جان شروع کرد به ماساژ دادن پاهای مری و بوسیدن اونها . و بعد جفت پاهای مری رو گذاشت روی التش و از مری خواست که شروع به مالیدن التش کنه . مری خیلی اروم شروع به مالیدن الت و بیضه های جان کرد. خیلی با احساس بود جان داشت دیوونه میشد اون داشت پرواز میکرد جوراب های نازک مری بهترین حس رو به جان میدادن . این همون فوت جابی بود که جان تصورش رو ميكرد

جوراب نازك

Sheer black sock & Iranian bus

Yesterday , I was in bus . I had sat opposite women ‘ s seats. At first raw of seats , a traditional woman had sat , woman that had worn CHADOR . she was cute & fully make-upped. But her feet, attracted me. She had worn beauty sheer & soft sock & beauty sandals . her sandal were slack.

She was playing her sandals while I was goggling her feet & her black nylon socks. Her socks &her feet were crazing me . I was goggling her feet that suddenly she dropped her sandals.wow, my god , incredible! I could see her nylon sole . her nylon sole was so beauty. I wanted her nylon sole to nibble & licking . she was massaging her feet frequently. I think ,her feet had slept . I was enjoying . I wanted to go her side & start to massage her feet & sole but was impossible . I was gloating her feet & soles. I really wanted to put my penis between her soles but was impossible. Damn, damn , all things are impossible